جدول جو
جدول جو

معنی گردگیری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گردگیری کردن
(زَ زَ دَ)
ستردن غبار و گرد از ظرف، کاخال و مانند آن. رجوع به گردگیری شود
لغت نامه دهخدا
گردگیری کردن
پاک کردن گرد و غبار چیزی: در و دیوار اطاقها را گرد گیری کردند
تصویری از گردگیری کردن
تصویر گردگیری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ مَ / مِ تَ)
جمع کردن. گردآوردن. فراهم آوردن. و رجوع به گرد آوردن و گرد آوریدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
به رهن گرفتن. به رهن خود درآوردن:
گرو کن به عمر ابد جام را
گروگیر کن بادۀ جام را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردآوری کردن
تصویر گردآوری کردن
گرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار